مدل دلتای هکس
سرفصلهای این مقاله:
Toggleمدل دلتای هکس
مدل دلتا هکس چیست؟
مدل دلتای هاکس یک چارچوب استراتژیک با رویکرد طرفدار مصرف کننده به منظور اجرای مدیریت موثر و استراتژی های کسب و کار شرکتی در یک سازمان است. مدل دلتا توسط آرنولدو هاکس (از دانشکده مدیریت اسلون در MIT) و دین وایلد توسعه داده شد.
این یک چارچوب استراتژی تجاری نسبتاً مدرن است که به دلیل کارایی و اثربخشی مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است.
خلاصه مقاله مدل دلتای هکس:
- مدل دلتای هکس یک چارچوب استراتژیک با رویکرد حمایت از مصرف کننده به منظور اجرای مدیریت موثر و استراتژیهای کسبوکار شرکتی در یک سازمان است.
- مدل دلتای هکس طرفدار مصرف کننده است به این معنا که یک چارچوب استراتژی مصرف کننده محور است، با استراتژیهای تجاری و چارچوبهای مدیریتی که نیازهای مصرف کننده را برآورده می کند.
- عملکرد مدل دلتای هکس به طور دقیق از طریق یک نمایش نموداری به شکل «مثلث» توصیف میشود که سه راه جایگزین برای اعمال استراتژیهای مدیریت کسبوکار مدل دلتا را توضیح میدهد. سه روش استراتژیک عبارتند از: بهترین موقعیت محصول، راه حل های کل مشتری و قفل سیستم.
درک استراتژی طرفدار مصرف کننده مدل دلتای Hax
مدل دلتای هاکس طرفدار مصرف کننده است، به این معنا که یک چارچوب استراتژی مصرف کننده محور است، با استراتژیهای تجاری و چارچوبهای مدیریتی که بر تامین نیازهای کاربر نهایی تمرکز دارد. از این رو، میتوان گفت که این مدل به جای نظریه تولیدکننده سنتی که چندین چارچوب استراتژی تجاری و مدیریتی بر آن استوار است، مبتنی بر نظریه مصرف کننده است.
چگونه کار می کند: مدل دلتای هکس
عملکرد مدل دلتای هکس به طور دقیق از طریق نمایش نموداری آن به نام “مدل دلتا” توصیف شده است. این مثلث اساساً سه راه جایگزین را برای ایجاد پیوند با مشتری، برای اعمال استراتژیهای مدیریت کسب و کار مدل دلتا توصیف می کند.
سه روش استراتژیک عبارتند از:
1. بهترین موقعیت محصول:
گزینه استراتژیک موجود در سمت راست مثلث، به نام بهترین موقعیت محصول، بر رضایت کلی مصرف کننده از طریق توسعه محصول موثر و کارآمد تمرکز دارد. دو راه برای دستیابی به هدف وجود دارد:
- یا از طریق به حداقل رساندن هزینه
- از طریق تمایز محصول.
این فرآیند شامل توسعه یک زنجیره تامین کارآمد (برای اطمینان از به حداقل رساندن هزینه)، ارائه ایدهها و تکنیکهای نوآورانه برای توسعه محصول (که تجدید محصول را تضمین میکند) و تضمین کانالهای توزیع کارآمد (که به توزیع محصول در تمام بازارهای هدف کمک میکند) است.
از این رو، اساساً از فروش محصولات استاندارد و مشخص به منظور به حداکثر رساندن رضایت کلی مصرف کننده و شکست دادن رقبا حمایت میکند.
2. پاسخ جامع به نیاز مشتریان:
گزینه استراتژیک موجود در سمت چپ مثلث، به نام Total Customer Solutions، کاملاً متفاوت از همتای سمت راست خود است. بزرگترین تفاوت در اینجا این است که، علیرغم فروش محصولات استاندارد و مجزا برای به حداکثر رساندن رضایت مصرف کننده، در عوض از تمرکز بر ارائه راه حل برای مصرف کنندگان، سفارشی کردن محصولات و خدمات مطابق با نیازهای منحصر به فرد آنها حمایت میکند.
اساساً بر ایجاد پیوند با مشتری از طریق همکاری کامل با نیازهای منحصر به فرد آنها، به جای فروش محصولات و خدمات با تمرکز بر شکست دادن رقبا تأکید میکند. چنین گزینه استراتژیکی حامی تمرکز بر رضایت کامل مصرف کننده به گونهای است که از نظر مالی مشتریان کمک میکند.
3. قفل کردن مشتری در سیستم:
گزینه استراتژیک موجود در بالای مثلث، به نام System Lock-In، بر اقتصاد سیستم به عنوان نیروی محرکه یک تجارت تأکید دارد. مکمل های کسب و کار نقش حیاتی ایفا میکنند و به عنوان مبنایی برای گزینه استراتژیک قفل سیستم در نظر گرفته میشوند.
این استراتژی ادعا میکند که سهم مکملها را به عنوان هدف نهایی به دست میآورد، که در نهایت منجر به یک موقعیت برد-برد تسلط بر بازار میشود – که نه تنها قفل شدن مشتریان را تضمین میکند، بلکه قفل کردن رقیب را نیز تضمین میکند.
هاکس و وایلد از بیل گیتس مثال میزنند و ادعا میکنند که او ثروتمندترین مرد جهان است نه تنها به این دلیل که مایکروسافت را توسعه داده است، بلکه به دلیل مکملهایش (به عنوان ارتشی از افرادی که برای او کار میکنند اما در لیست حقوق و دستمزد او نیستند) – ایجاد یک شبکه کامل که نیازهای تجاری او را برآورده میکند، قفل کردن در یک پایگاه گسترده مشتری، قفل کردن رقبا و دستیابی به تسلط کامل بر بازار.
گیتس توانست یک حلقه شبکه کامل را به نفع خود به شکل مصرف کنندگانی که مایل به خرید کامپیوتری با دسترسی به بزرگترین مجموعه برنامه ها و توسعه دهندگان نرم افزار (مکمل ها) بودند، ایجاد کند که مایل به نوشتن برنامههای کاربردی برای رایانههایی با بزرگترین پایه نصب شده بودند.
نمونههایی بیشتر برای درک بهتر موضوع:
- Sony Wega – بهترین استراتژی موقعیت یابی محصولات را با ارائه محصولات منحصر به فرد و متمایز اتخاذ کرد و موفق شد.
- Nucor Steel – جنبه به حداقل رساندن هزینه در موقعیت یابی بهترین محصولات را پذیرفت و به موفقیت افزایشی دست یافت.
- Saturn Corp. – استراتژی راه حلهای کل مشتری را بسیار کارآمد اتخاذ کرد و تجربه خرید خودرو در ایالات متحده را کاملاً بازتعریف کرد.
- Fidelity – استراتژی کل راه حلهای مشتری را اتخاذ کرد و به طور کامل بر روی به حداکثر رساندن سود مالی برای مصرف کنندگان خود با ارائه پوشش کامل خدمات مالی به مشتریان خود تمرکز کرد.
- intel – مانند مایکروسافت، با موفقیت از استراتژی Lock-In سیستم پیروی کرد.
دلتای هکس چطور کار میکند: فرآیندهای تطبیقی
در مدل دلتای هاکس، فرآیندهای تطبیقی نقشی حیاتی در دستیابی به گزینههای استراتژیک مثلثی که کسبوکار انتخاب میکند، ایفا میکند. آنها مستلزم این هستند که چگونه شرکت و چندین بخش و فرآیند آن باید با گزینه استراتژیک انتخاب شده همسو شوند. مدل دلتای هاکس سه فرآیند تطبیقی تجاری را برای دستیابی به این هدف ارائه میکند:
- اثربخشی فعالیتها: بر ایجاد یک زنجیره تامین گسترده کارآمد از جمله مشتریان، تامین کنندگان و مکملهای کلیدی برای گسترش دامنه تحویل کسب و کار تمرکز میکند. تمرکز اصلی آن بر تولید موثرترین زیرساخت هزینه و دارایی برای پشتیبانی از گزینه استراتژیک مورد نظر است که توسط کسب و کار اتخاذ شده است.
- هدفگذاری مشتریان: بر توسعه و اجرای فعالیتهایی تمرکز میکند که پایههای مصرفکننده را جذب، راضی و حفظ میکند. بر مدیریت موثر روابط با مشتری تاکید دارد. تمرکز اصلی آن بر جذب پایگاههای مشتریان و به حداکثر رساندن مطلوبیت مالی و رضایت آنها است.
- نوآوری: بر تضمین جریان مداوم محصولات و خدمات جدید با نوآوری تمرکز میکند. بر بسیج تمام منابع خلاق موجود، یعنی منابع فنی + منابع تولید + قابلیتهای بازاریابی و غیره برای تشویق و معرفی نوآوری در کسبوکار تاکید دارد. این به کسب و کار کمک میکند تا بازی خود را حفظ کند و همیشه دست برتر را نسبت به رقابت حفظ کند.
نکات کلیدی از مدل دلتای هکس
- روی مشتری تمرکز کنید: یک تقسیم بندی موثر از پایگاه مشتری خود انجام دهید. اقتصاد مصرف کننده را اجرا کنید. بر ایجاد روابط با پیوند مصرف کننده و مشتری تأکید کنید.
- انتخاب گزینه استراتژیک: مناسبترین گزینه استراتژیک را از مثلث انتخاب کنید که به بهترین وجه سیاستهای اقتصاد مصرف کننده کسب و کار را برآورده میکند.
- اتخاذ یک فرآیند تطبیقی: مناسبترین فرآیند تطبیقی را برای کسبوکار که به خوبی با گزینه استراتژیک انتخاب شده همسو میشود، به دقت بررسی و اتخاذ کنید.
- تسهیل توسعه استراتژیک: موارد ذکر شده را برای دستیابی به توسعه استراتژیک موفق ترکیب کنید.
دیدگاهتان را بنویسید