کوچینگ فقط سوال پرسیدن نیست!
سوال پرسیدن در کوچینگ
سوال پرسیدن در کوچینگ بسیار مهم است بخصوص سوالاتی که اثر گذار باشد و مراجع را به تفکر وادار کند. من شنیده ام که بسیاری از افراد کوچینگ را به عنوان یک فرآیند مبتنی بر پرس و جو تعریف می کنند.
حتی افرادی هستند که کوچینگ را صرفا به پرسیدن سوالات موثر محدود میکنند. همچنین بسیاری از مربیان برای استفاده از مربیگری، به لیست سوالاتی از پیش تهیه شده تکیه میکنند.
کوچینگ به معنای پرسیدن در مقابل گفتن نیست. سوال پرسیدن در کوچینگ در مورد ایجاد یک آگاهی جدید است، که شامل شیوه های بازتابی به اشتراک گذاری مشاهدات و احساسات، اقدامات انگیزشی تشویق کننده و چالش برانگیز، و روش های نگه داشتن فضا در لحظه است تا فرد بتواند خود را به طور کامل حتی زمانی که احساس ناراحتی می کند، تجربه کند.
مربیان همه این کارها را در کنار پرسشگری انجام می دهند.
موسسه ICF کوچینگ را اینگونه تعریف میکند
«همکاری با مارجعین یا کوچیها در یک فرآیند فکری و خلاقانه که الهامبخش آنها برای به حداکثر رساندن پتانسیل شخصی و حرفهای خود است».
در این مشارکت، مربی مشاهدات خود را از آنچه مشتری در آن لحظه تجربه میکند به اشتراک میگذارد، افراد را تشویق میکند تا درباره مسائل صحبت کنند، آنها را به چالش میکشد تا اهداف خود را بر اساس نقاط قوت و آرزوها توسعه دهند، و زمانی که افراد در حال پردازش یک مورد جدید هستند، سکوت را حفظ میکند.
از نظر من، شایستگی کلیدی سوالات قدرتمند در کوچینگ نیست.
اساس مربیگری حضور است. مربی باید در حضور کل فرد و تجربه او باشد. این شامل تصدیق احساساتی است که مشتری در لحظه احساس می کند و تشخیص تغییرات انرژی که در حال رخ دادن است (فرد می تواند در یک جمله احساس هیجان و رنجش کند!).
هنگامی که مربیان با تمام وجود خود به کوچی یا مراجع گوش فرا میدهند، می توانند تفاوت های ظریف و تغییراتی را دمتوجه شوند که از دیدگاه کوچی بسیار مهم و بار ارزش به شمار میآید.
وقتی یک کوچ این حضور را حفظ کند، گارد کوچی یا مراجع کاهش می یابد. مراجع به اندازه کافی احساس امنیت می کند که بتواند خود را بازتاب دهد، آسیب پذیری را تجربه کند و آگاهی در حال ظهور را بیان کند.
مربی سپس از ارتباطات مستقیم (یعنی به اشتراک گذاشتن مشاهدات، شهودها بر اساس آنچه مشتری به اشتراک گذاشته است، و تغییرات در نتیجه مورد نظر جلسه) و سوالات برای کمک به مشتری برای بازتاب خود و کشف انگیزهها، نقاط کور، و خواستههای بیشتر استفاده میکند.
عمیقا سوالات از آنچه کوچ در آن حضور دارد ناشی می شود، نه از یادآوری سوالات خوب از یک لیست. در واقع، تفکر اغلب مانع از یک مربی خوب می شود!
کوچینگ یک فرآیند مبتنی بر آگاهی است
کوچینگ یک فرآیند ارگانیک و خودانگیخته است که بر اساس قصد کمک به مراجعین یا کوچی را برای تفکر گسترده تر برای خود است. برای انجام این کار باید:
۱. به جای جستوجو برای یافتن راهحل، به دنبال عمیقتر کردن تجربه مراجع باشید.
۲. هر دو ارزیابی مراجع و خودتان را بازگو کنید.
۳. مشتاق باشید آنچه را که احساس می کنید به اشتراک بگذارید و آمادگی این را نیز داشته باشید که ممکن است اشتباه کنید.
۴. آنچه را که دریافت میکنید شفاف و صادقانه بیان کنید.
۵. ذهن خود را آزاد کنید تا هرآنچه هست را به خوبی به اشتراک بگذارید.
۶. هدایایی را که شخص به اشتراک می گذارد – مانند آسیب پذیری، بینش، اشتیاق و ترس او را به خوبی دریافت کنید. بررسی کنید که آیا آنچه احساس و برداشت می کنید برای او صادق است یا خیر و به او فرصت دهید تا آنچه را که می فهمد پردازش کند.
کوچینگ بسیار بیشتر از سوال پرسیدن است
کوچینگ بسیار بیشتر از سوال پرسیدن است. بله، سوالات قدرتمند باعث آغاز تغییرات عمیق در فکر، باور و اقدام ها میشوند. بخش اعظم کاری که یک کوچ انجام میدهد پرسیدن است.
این پرسیدن در خدمت ایجاد آگاهی جدید است. توجه کردن، به اشتراک گذاری، تشویق کردن، به چالش کشیدن و سکوت نیز بخش های مهمی از این فرآیند هستند.
دیدگاهتان را بنویسید